مهي چون او به ماهي برنيايد

شاعر : خواجوي کرماني

شهي ز انسان بگاهي برنيايدمهي چون او به ماهي برنيايد
هندوستان سياهي برنيايدچو زلف هندوي زنگي نژادش
چو آن گلچهر شاهي برنيايدبه اورنگ لطافت تا به محشر
ز طرف بارگاهي برنيايددل افروزي چو آن خورشيد خوبان
که ماهي با کلاهي برنيايدمهش خوانم وليکن روشنست اين
که سروي در قباهي برنيايدور او را سرو گويم راست نبود
نفير دادخواهي برنيايدزماني نگذرد کز خاک کويش
کزو دود گناهي برنيايدگنهکارم چرا کان آتشم نيست
درين کشور ز راهي برنيايدبرو خواجو که آواز درائي